زرتشت پدر ايران باستان
درود بر ايرانيان

سدره پيراهني است گشاد با آستيني کوتاه و بدون يقه که از 9 تکه پارچه که در گذشته از جنس پشم ، پنبه و يا ابريشم دوخته مي شد ، اما در حال حاضر سدره معمولاً از پنبه تهيه ميشود . سدره در جلو از گريبان به پايين چاکي دارد که تا به سينه ميرسد و در انتهاي آن کيسه کوچکي قرار گرفته که به عقيده زرتشتيان مومن و معتقد کيسه کرفه ناميده ميشود و معتقدند که کنشهاي نيک و سودمندي که در زندگي روزمره از آنها سر ميزند در آن جاي گرفته و ذخيره ميگردد . سدره لباس ويژه پاکي است که نشان بندگي اهـورا مـزدا است و يک زرتـشتـي موظف است در تمام لحظات بجز مواقع خاص آنرا به تن داشته باشد .
سدره پوشي معمولا در بين 7 تا 15 سالگي طي مراسمي که توسط موبد انجام ميشود صورت مي گيرد و پس از آن فرد رسماً در جامعه مذهبي پذيرفته ميشود و همواره بايد کشتي و سدره را به تن داشته باشد و نمـازهاي روزانه را بجاي آورد . کسي را ميتوان زرتـشتـي مومن و واقعـي بشمار آورد که سدره پوشيده و کشتي بسته باشد.
کشتي بندي است باريک و بلند که از 72 نخ پشم گوسفند توسط زن موبد بافته ميشود . اين 72 نخ را هنگام بافتن به شش قسمت که هر يک داراي دوازده رشته است تقسيم ميکنند و به هم مي بافند . عدد هفتاد ودو کنايه از هفتاد و دو فصل يسنا است و عدد دوازده اشاره به دوازده ماه سال و عدد شش اشاره به شش گهنباردارد ، سه دور بستن کشتي به دور کمر و بر روي سدره اشاره به سه بنياد آئيني دين اشو زرتـشت يعني انديشه نيک ، گفتار نيک و کردار نيک دارد و پيوسته آنرا يادآوري مي کند .
کشتي را بايد همواره پيش از خوردن غذا يا پس از آن و همچنين قبل از خواب و بعد از بيدار شدن و پيش از رفتن به آتـشکده و آتـش ورهـرام (2) و خواندن اوستـا و نمـازهاي روزانه نـو کـرد .در ضمن براي پاکي تن بايد پس از استحمام کشتـي نـو شود . براي کشتي نو کردن شخص بايد پس از شستن دست و روي ، به هنگام خواندن سروش باج وقتي به « نمس چايا آرمي تش ايجاچا » ميرسد کشتي را باز کرده و پس از اتمام سروش باج به خواندن اوستـاي کشتـي بپردازد و در حين سرودن اوستـاي کشتـي به ترتيب زير دوباره کشتي را بر روي سدره به کمر ببندد که اين کار همواره بايد در حال ايستاده انجام شود .
ابتدا دو سر کشتي را در دست گرفته و ضمن خواندن اوستاي کشتي پس از رسيدن به جمله « شکست اهريمن باد» بايد با دست راست سه بار بر روي دست چپ زد ، سپس در ادامه وقتي« مس و وه وفيروزگر باد » خوانده ميشود بايد وسط کشتي را پيدا کرد وکشتـي را بوسيد و پس از « خشنوتره اهورهه مزدا » دوم بهنگام خواندن اشـم وهو کشتـي بدور کمر ميزان مي شود . در ادامه سرايش اوستاي کشتي در يتااهووئريو اول در « شيوتنه نام » در قسمت جلو با دست راست گره اول زده ميشود و عيناً در يتـااهووئريو دوم در « شيوتنه نام » در قسمت جلو با دست چپ گره دوم زده ميشود . خواندن اوستا ادامه پيدا کرده و در هنگام خواندن اشم وهو در « استي اشتا» گره اول با دست راست در پشت سر زده ميشود و در « استي اشتا» دوم ، گره دوم با دست چپ در پشت سر زده ميشود . مابقي اوستاي کشتي تا به آخر خوانده ميشود و بدين شکل کشتي نو کردن به پايان مي رسد .
نيايش کشتي داراي دو قسمت پازند ميباشد که بخش اوستـايي آن در ميانه قرار گرفته است . در ادامه مطالب مرتبط با لباس نمـاز بايد اضافه کرد که به هنگام خواندن نيايش سر بايد پوشيده باشد و چنانچه نمازگزار تا سه گام نزديک آتـش ايستاده باشد بايد دهان خود را نيز با پارچه اي بنام پـنام بپوشاند .

style="color: rgb(255, 0, 0);">   babak

 

نوشته شده در تاريخ 26 خرداد 1389برچسب:, توسط بابك |

در تقسيمات مذهبي زماني آيين زرتشتي سال به دوازده ماه و هر ماه به سي روز و هر روز به پنج گاه تقسيم شده است که اين ماهها و روزها با نامهاي مخصوص به خود مشخص ميشوند . ماهها به ترتيب : فروردين، ارديبهشت ، خورداد ، تير ، امرداد ، شهريور ، مهر ، آبان ، آذر ، دي ، بهمن و اسفند نام گذاري شده است . (در يازدهم فروردين 1304 بنا بر تصويب مجلس شوراي ملي در تقويم رسمي کشور از نامهاي ايراني سالنماي اوستايي استفاده شد و از آن زمان نام ماههاي زرتشتي و تقويم رسمي کشور يکي شد.) همچنين هر روز از ماه در بين زرتشتيان به يک نام خوانده ميشودکه نخستين روز ماه ، به نام اورمـزد آغاز و پس از آن با نام امشاسپندان ادامه مي يابد بهمن ، ارديبهشت ، شهريور ، سپندارمذ ، خورداد ، امرداد و پس از آن با نام ايزدان دي به آذر ، آذر ، آبان ، خور ، ماه ، تير ، گئوش در دسته اول و دي به مهر ، مهر ، سروش ، رشن ، فروردين ، ورهرام ، رام ، باد در دسته دوم و دي به دين ، دين ، ارد ، اشتاد ، آسمان ، زامياد ، مانتره سپند و انارام در دسته سوم . در سرآغاز هر يک از اين دسته ها نام دي به معني آفريدگار جاي گرفته که سه مرتبه تکرار ميشود .به همين علت براي متمايز ساختن آنها از يکديگر اين روز هاي دي به همراه نام روز بعد خود مشهور ميباشند .همچنين پنج روز باقيمانده پايان سال که به بهيزک يا پنجه معروف مي باشد به ترتيب با نامهاي اهنود ، اشتود ، سپنتمد ، وهوخشتره و وهيشتواش ناميده مي شود .
توضيحات بالا به اين منظور ارائه گرديد که در پايان نماز و به هنگام خواندن برساد لازم است تا نام روز و ماه و همچنين گاه بجاي آوردن نماز ذکر شود . بنا بر اين در آغاز نيايش نماز گزار بايد نام روز و ماه را دانسته تا در پايان نماز ، برساد را به نام گاه مورد نظر بخواند . همچنين به هنگام خواندن سروش باج يا لابه لاي نيايش هاي ديگر قطعات مخصوص که مربوط به گاه خواندن نماز است خواسته مي شود که بايد مطالب ويژه گاه مورد نظر خوانده شود . در اين ميان روز نيز که به پنج قسمت تقسيم شده با نامهاي مخصوص به خود خوانده ميشود: هاون ، رفتون ، ازيرن ، ايوه سريترم ، اشهن .
· گاه هاون ، از برآمدن آفتـاب تا نيمـروز ميباشد .
· گاه رفتون از نيمروز تا سه ساعت پس از نيمروز ميباشد ، با توضيح اينکه از روز اورمزد و آبانماه يعني آغاز زمستا ن بزرگ (مطابق با بيست و پنجم مهر ماه تقويم رسمي ) تا پايان سال گاه رفتون نداريم و خواندن گاه رفتون جايز نيست . گاه هاون در اين روزها از برآمدن آفتاب تا سه ساعت پس از نيمروز ميباشد ، يعني عملا با کوتاه شدن طول روز گاه هاون جايگزين گاه رفتون ميشود .
· گاه ازيرن از سه ساعت پس از نيمروز شروع و تا غروب خورشيد ادامه مي يابد .
· ايوه سريترم گاه با غروب خورشيد و پيدا شدن ستاره آغاز و تا نيمه شب ادامه مي يابد .
· گاه اشهن از آغاز نيمه شب تا برآمدن آفتاب است . برساد در گاه اشهن بنام روز قبل خوانده ميشود يعني عملاً آغاز روز از بر آمدن آفتاب در گاه هاون در نظر گرفته ميشود .
به هنگام آغاز گاه موبد آتـشکده ، ضمن خواندن اوستا در مقابل آتـش با به صدا در آوردن زنگي که در آتشگاه و در کنار آفرينگاني آتـش قرار دارد آغاز گاه تازه را به نمازگزاراني که در آتـشکده هستند اعلام ميکند .
زرتشتيان خصوصاً در روزهاي اورمزد ، ارديبهشت ، آذر ، سروش ، ورهـرام و همچنين دي به آذر ، دي به مهر و دي به دين به آتـشکده رفته و به نيايش اهورا مزدا ميپردازند ، همچنين در روزهاي ارديبهشتگان و آذرگان مراسم جشن در آتشکده برگزار ميگردد ، هر ساله ضمن برگزاري جشن ارديبهشتگان آتش آتشکده با آتش طبقات مختلف مردم « مس» ميشود .
در اينجا به جزئيات و نکات ريزي که همواره به هنگام خواندن نيايشها ، مرتبط با گاه و زمان نيايش ميباشد و بايد به آنها توجه نمود اشاره ميشود . نيايشهاي روزانه را نبايد نزديک پايان گاه شروع کرد به طوري که گاه بعدي آغاز شود اما در خواندن اوستاهاي بزرگ اگر گاه تمام شد برساد را بايد به نام گاه قبلي خواند .
بهترين زمان براي نيايش يک ساعت پس از نيمه شب در اشهن گاه و سپس در گاه هاون و همچنين يک ساعت پس از آغاز ايوه سريترم گاه تا دو ساعت پس از آن ميباشد که اين ساعات بهترين زمان براي نيايش توصيه شده است .
در آغاز روز پس از خواندن اوستاي بايسته ، بايد خورشيد نيايش و مهر نيايش با هم خوانده شود و بايد توجه نمود که خواندن هر يک از اين نيايش ها يکي بدون ديگري جايز نيست ، همچنين اين نکته که خواندن خورشيد نيايش ، مهر نيايش و آبزور در پيش آتش آتشکده ناروا ست ، در ضمن اين نيايشها و خورشيد يشت ، مهريشت و آبان يشت را در شب يعني گاههاي ايوه سريترم و اشهن نبايد خواند .
اوستا هاي گاه هاون ، رفتون ، ازيرن ، ايوه سريترم و اشهن گاه که هر يک به طور جداگانه قطعاتي از خرده اوستا را به خود اختصاص داده اند را بايد در گاه مخصوص به خود خواند .
ماه نيايش را فقط در شب يعني از آغاز گاه ايوه سريترم تا پايان اشهن گاه ميتوان خواند . سروش يشت سر شب فقط در ايوه سريترم گاه تا سه ساعت از شب گذشته خوانده ميشود و در هنگامي ديگر خواندنش جايز نيست . در سر شب آتـش نيايش بايد پس از سروش يشت سر شب و در حضور آتـش خوانده شود .
خواندن يزشني و آفرينگانها بجز آفرينگان رفتون در گاه هاون و خواندن وهيشتواش گاه در روز توصيه شده است ، خواندن اهنود گاه يايشت گاهان براي تندرستي چند روز پشت سر هم و خواندن پتت در ده روز پنجه و روز اورداد (کبيسه) و سه روز نخست درگذشتگان جايز نيست .

style="font-size: xx-large;">        babak
 

نوشته شده در تاريخ 25 خرداد 1389برچسب:, توسط بابك |

دومین روز از بهمن ماه باستانی، مصادف با ۲۶ دی ماه خورشیدی هر سال(در حال حاضر به دليل تغييراتى كه در گاهشمارى ها به وجود آمده است روز دوم بهمن ماه كه بهمنگان بوده است به۲۶ دى ماه تغيير كرده و در تقويم ها ثبت شده است.)، طبق باورهای ایرانیان باستان، روز جشن بهمنگان است.
بهمن از واژه اوستایی وهومن Vohuman، به معنی اندیشه نیك است. وهمن یكی از امشامسپندان یا فرشتگان نزدیك به درگاه اهورا مزدا است.
زرتشت بزرگ، پیامبر راستگویی ایران باستان و به قول زرتشیان استو زرتشت، در اوستا برای دریافت پیام‌‏های اهورایی از وهومن یاری می‌‏گیرد.
زرتشیان در جشن بهمنگان یا بهمنجه، از كشتار حیوانات سودمند و خوردن گوشت آنها خودداری می‌‏كنند و برخی از زرتشیان این كار را در تمام روزهای بهمن ادامه می‌‏دهند. این جشن در حمایت از مردان درستكار برگزار می‌‏شود.
ایرانیان باستان، برای هر ماه از سال جشن داشتند. شادی را بسیار گرامی می‌‏پنداشتند و آن را آفریده اهورا مزدا می‌‏دانستند.
واژه غم در فرهنگ پارسیان معنی نداشت و مترادف با واژه اهریمن بود.
آنها حتی سالروز وفات زرتشت بزرگ را نیز به شیون و عزاداری نمی‌‏پرداختند و تنها در این روز یاد و راه او را كه فرستاده اورمزد بود، گرامی می داشتند.
                                                                                             babak     

نوشته شده در تاريخ 16 خرداد 1389برچسب:, توسط بابك |

در اين خاک زر خيز ايران زمين .................. نبودند جز مردمي پاک دين

همه دينشان مردي و راد بود .................. کزان کشور آزاد و آباد بود

بزرگي به مردي و فرهنگ بود .................. گدائي در اين بوم و بر ننگ بود

از آن روز دشمن به ما چيره گشت .................. که ما را روان و خرد تيره گشت

از آن روز اين خانه ويرانه شد .................. که نان آورش مرد بيگانه شد

بسوزد در آتش گرت جان و تن .................. به از بندگي کردن و زيستن

اگر مايه زندگاني بندگيست .................. دو سد بار مردن به از زندگيست
                                                                                      

                                                                                                     babak

نوشته شده در تاريخ 13 خرداد 1389برچسب:, توسط بابك |

نماز و نیایش در آیین زرتشتی به سه طریق خوانده میشود :

1-خوانـدن با صدای بلنـد

2- خواندن به صورت زمزمه یا واج

3-خواندن با منشن یا اندیشه بدون اینکه زمزمه ای شنیده شود .

ستایشهایی که به زبان اوستا است باید با آواز بلند و قسمتهای پازند را باید به زمزمه خواند . ستایش با منشن فقط به هنگام نام بردن در تندرستی یا مواقع دیگری که خواندن نیایش واجب نیست صورت میگیرد . نمازها و نیایـشها را میتوان به صورت ایستاده و یا نشسته خواند ، اما توصیه شده خواندن سروش باج و کشتی به صورت ایستاده انجام شود .
اشکال خواندن نمازهای گروهی
خواندن نماز و نیایش به شکل گروهی یا همازور شدن در ستایش بر سه گونه میباشد :

1-موبـد قسمتی از اوستا را خوانده و دیگران آن را تکرار میکنند .

2-گروهی یک قسمت از اوستا و یا نیایش را با هم با صدای بلند می خوانند .

3-ضمن خواندن اوستا توسط چند موبد دیگران بی صدا با حالت واج گوش داده و آن را زمزمه میکنند .

نیایش های گروهی معمولا به هنگام حضور دسته جمعی بهدینان در زیارتگاهها و همچنین آتشکده و مراسم گهنبار و . . . انجام میشود .

                                                                                                                        babak

نوشته شده در تاريخ 7 خرداد 1389برچسب:, توسط بابك |

 

« آتـش» زیبـا ترین پرتو خداوند با تنـی مینـوی ، که انسـان قادر به درک آن با حواس بشری خود میباشد . پـاک ، روشـن ، زندگی بخش در تمـام اشکال خود ، چه کوچک و چه بـزرگ ، چه در زمین و چه در اوج آسمـان و قلب خورشید . فرایندی پاک و فروزان ، زنده و روشن از گـذر ماده که به سوی مینـو می شتابد و تن پوش گیتی را می سوزاند تا چشم بر مینـو بگشـاید . یـار و یـاور انسان و یـادآور او ،که او نیز باید خویشتن را همچون آتش به اشویی یعنی همان منتهای خواسته اهورائی برساند تا روزی بتواند با سر بلندی همچون آتـش پـاک سر به آسمان بساید و گیتی را با همه دلبستگیهای دلفریبش ترک گفته و حتی خویشتن را از بند جهان دوم یعنی گیتی مینـوی (1) نیز برهاند و از دام و دانه او نیز رها گشته و رو بسوی مینوی مقدس اهورائی نماید و در آن جای گیرد . با رسیدن به انسانیت که اوج خواسته اهـورا مـزدا از انسانی ست که او را آفریده سپاسگذاری ، قدرشناسی و لیاقت خود را به اهـورا مـزدا نشان دهد و ثابت نماید که قدرت درک حقیقت راستین هستی را داشته و لایق پاداش و رسیدن به مینوی مقدس اهورائی بوده است . در اینجاست که باز میتوان ژرف بینی آریایی را در اندیشه پیام آور اهـورا مـزدا به وضوح مشاهده کرد و از اینکه اشـو زرتـشت اینچنین مدبرانه اندیشه های انسانی را رهبری کرده و اینچنین هنرمندانه ژرفنای ماهیت گیتی و مینو را دریافته و او نیز همانندهنجار حاکم بر هستی که در آن کل کائنات گرمی آتـش و نور و روشنایی ستارگان را نقطه پرگار زندگی خویش قرار داده اند ، آتـش این پرتو پاک خداوندی را پرستش سوی و نماد نیایش های خود ساخته و در جان آتش پاکی مینوی اهورایی را احساس کرده بی اختیار اندیشه پاک حقیقت جوی به سوی او کشیده میشود تا از این چشمه شراب هزاران ساله جامی آتشین را به کام اندیشه تشنه خویش بکشاند و از گرمی این شراب عارفانه در راز و نیازهای عاشقانه به درک هستی و حقیقت محض دست یابد .

یک زرتـشتـی همواره به سوی روشنایی ایستاده و نماز خود را به درگاه اهورا مزدا تقدیم میکند ، چنانکه برای خواندن نماز لزوماً به سمت آتش نمی ایستد بلکه رو به سمت روشنایی خورشید یا مـاه نموده و از روشنایی آنها جهت پرستش سوی برای خواندن نماز و سپاس و ستایش اهورا مزدا استفاده میکند و در صورت نبودن خورشید به طرف نور و روشنایی آتش می ایستد .
style="color: rgb(255, 0, 0);">   babak

 

نوشته شده در تاريخ 8 خرداد 1389برچسب:, توسط بابك |

 

خرده اوستـا کتاب کوچک و مقدسی است که شامل قطعاتی چون دعاها ، نیایشها و نمازهایی از اوستـای بزرگ است که بهدینان زرتـشتـی همواره در زندگی روزمره جهت انجام تکالیف مذهبی به آن نیاز دارند . این کتاب ارزشمند توسط موبـد موبـدان آذرپاد مهراسپندان در زمان شاهنشاهی شاهپور دوم ساسانی از قسمتهای مختلف اوستای بزرگ جهت انجام مراسم مذهبی عامه مردم از جمله سدره پوشی ، ازدواج ، گرامیداشت درگذشتگان ، برگزاری جشنها و همچنین خواندن نماز و نیایشهای روزانه که مورد استفاده قرار میگرفت تهیه و استخراج شد و به شکل کتاب کوچکی که مورد استفاده همگان باشد دسته بندی گردیدکه شامل سروده های مقدس اشم وهو ، یتااهو ، سروش باج ، اوستای کشتی ، تندرستی ، پیمان دین ، ستایش یکتا خداوند ، صدویک نام خدا و نیایشهای خورشید نیایش ، مهـرنیایش ، ماه نیایش ، آتـش نیایش و نمازهای گاه هاون ، گاه رفتون ، ازیرن گاه ، ایوه سریترم گاه و اشهـن گاه و قطعاتی همچون اورمـزد یـشت ، هفتـن یشت ، اردیبهشـت یشت ، سروش یشت هادخت ، سروش یشت سر شب ، ورهـرام یشت ، آبـزور ، آفرینگان دهمان ، کرده سـروش ، همازور دهمان و آفرینگان گهنبار ، آفرینگان پنجه ، همازور ، فروردینگان و پتت و . . . می باشد . همانگونه که گفته شد هر کدام از این نیایشها به گونه ای ویژه توسط زرتـشتیـان در مراسم ، جشـن ها و یا نمـازها و نیـایشهای روزانـه مـورد استفاده قرار می گیرد .
style="color: rgb(255, 0, 0);">  babak

 

نوشته شده در تاريخ 9 خرداد 1389برچسب:, توسط بابك |

"نمـاز رسمی ترین راه ارتباط فرد با اهورا مزدا و یکی از راههای سپاسگذاری ازبخششهای بی کران خداوندی است که در آئین زرتـشتـی عاشقانـه همواره مورد توجه بوده وهر زرتشتـی در اوج پاکی اندیشه روزانـه پنـج بار به نیایش اهورا مزدا می پردازد وضمن سپـاس و ستـایش اهورا مزدا بر آفریده های نیک خداوندی نیز درود می فرستدو ضمنقدرشناسی خود را به خدا نزدیکتر می گرداند تا از بخشش نیک اندیشی برخوردار گردد وبر نیکی های جهان هستی بیفزاید


یزدان پناه باد – دیر زیوشنی شاد باد (در پناه یزدان باشیم- تا دیر زمان به شادی زیست نمائیم )



اشو زرتشت پیامبر باستانی ایران در 1179 سال پیش از شاهنشاهی کورش بزرگ پیام جاودانی یکتا پرستی در جهان راپس از کنکاش و ژرف نگری درونی در میان مردمان آشکار نمود و ایرانیان آریائی را به پرستش یکتا آفریدگار جهان یعنی اهورا مزدا دعوت کردو پس از پشت سر گذاشتن مشکلات و سختی های بسیار سرانجام در دربار شاه گشتاسب بنیاد اجتماعی و مذهبی کیش زرتشتی را به شکل با شکوهی پایه گذاری نمود .
پیام اهورائی اشوزرتـشـت در گاتـها به شکل معجزه آسایی در میان نیایشها ، سروده ها ، تفسیرها و مطالب گرانبهای اوستا که به وسیله موبدان دین برای درک مردمان زمانه گردآوری و حفظ میشد چون گوهری گرانمایه و نگینی بی بدیل پس از هزاران سال رهبری کار آمد اندیشه ، مذهب و شکوه شاهنشـاهی مقتدر ایرانـی در جهان با پشت سر گذاشتن فراز و نشیب بسیار در هجوم دیوسیرتان و انیران از آسیب زمانه و گزند بدخواهان و بدکنشان در امان ماندو بی گزند پهنه اندیشه و زمان را شکافت و بدست ما رسیدو همچنان آوای دل انگیزش در جان جهـان جاری وجاودان واندیشه پر شکوه یکتـا پرستی ایرانیان پاینده و پایدار است و با یک جهان بینی منطقی وروشن و با یک فلسفه قوی و پویا در اوج اقتدار بر بلندای اندیشه بشریت به نظاره جهـان و مردمان آن نشسته و تحسین اندیشمندان را برانگیخته و جان و روح حقیقت جویان را مجذوب خویش ساخته و زمینه را برای یک زندگی خوش ،سالم و پر از آسایش برای مردمان در کنار پرستش اهورا مزدا و احترام به آفریده های سودمند اهورائی فراهم آورده است .
یک زرتشتی با جهان بینی که از اشو زرتشت آموخته میداند که در این جهان وظیفه ای سنگین را به دوش می کشد و باید همواره آماده نبرد با بدی ها باشد و ضمن دوری جستن از دروغ و گناه و اندیشه های بد پاسدار ارزشها ، نیکی ها و آفریده های سودمند بوده و ضمن گسترش راستی ، شادی و انجام نیکی ودستگیری نیازمندان و یاری درماندگان همواره ارتباط خود را با اهورا مزدا حفظ نماید .
نمـاز رسمی ترین راه ارتباط فرد با اهورا مزدا و یکی از راههای سپاسگذاری از بخششهای بی کران خداوندی است که در آئین زرتـشتـی عاشقانـه همواره مورد توجه بوده و هر زرتشتـی در اوج پاکی اندیشه روزانـه پنـج بار به نیایش اهورا مزدا می پردازد و ضمن سپـاس و ستـایش اهورا مزدا بر آفریده های نیک خداوندی نیز درود می فرستدو ضمن قدرشناسی خود را به خدا نزدیکتر می گرداند تا از بخشش نیک اندیشی برخوردار گردد و بر نیکی های جهان هستی بیفزاید .
در خصوص آشنایی با نمـاز و نیـایش در آئین زرتـشتـی باید به موارد خاصی اشاره کرد و به دانسته های دسته بندی شده جداگانه ای توجه نمود . نیایشها در آئین زرتـشتـی از پیچیدگی های ظریف زیبایی برخوردار بوده و با یک فلسفه خـاص و منطقی قـوی با یکدیگر در آمیخته تا زمینه را برای پاکی انسان و اندیشیدن ژرف به اهورا مزدا فراهم آورد .
در ارتباط با توضیـح فلسفه و ارتبـاط جزئیات در نیـایشها ژرف نـگری و پاسخگویی فقط از عهده موبدان و اندیشمندان قدرتمندی که در خصوص اوستـا و زیر و بم مطالب مذهبی مرتبط با کلام مقدس گاتـها و همچنین فرهنگ دینی زرتـشتـی اطلاعات کاملی در اختیار دارند ساخته بوده و توضیحات ارزشمند ایشان را طلب میکند . در اینجا مطالب صرفاً تداعی کننده ظاهری نمـاز و نیـا یش می باشد و پرداختن به فلسفه این آئین ها بر عهده
موبدان اندیشمندی که همواره نگهبان دین بوده اند گذاشته می شود تا گوهر منطق و راز زیبائیهای نهفته در مراسم نمـاز و نیـایش را بیان کنند
.

style="color: rgb(255, 0, 0);">      babak

نوشته شده در تاريخ 10 خرداد 1389برچسب:, توسط بابك |

نه قومی برگزيده دارد و نه با زبان ويژه ای برای کسانی وحی می فرستد و نه گروهی از آفريدگان خويش را مامور کشتار گروهی ديگر می کند و نه خودش شبانه چند هزار نفر از بندگانش (فرزندان مصريان) را از میان می برد و نه بابت لغزشهائی که خودش برای اين بندگان خواسته است آنها را بسوی آتش و مار و عقرب به جهانی ديگر روانه می کند.
او دستگاه بيکران آفرينش را برای زمين ما که ذره ای ناچيز در اين دستگاه است نيافريده، بلکه او جوهر راستی و سرآغاز راستی است. او به هستی آورنده خرد و آغاز و پايان نظامی است بنام « اشا» که ميلياردها کهکشان را با ميلياردها خورشيد آنها را از ميلياردها سال پيش با خرد بيکران خود در گردش دارد. است.
او برتر و پاک تر از آن است که ما او را درگير مسائل فرومايه زندگی چند انسان گمراه بکنيم. او اهورا مزداست. او خوشبختی و شادی و شکوفائی را برای جانداران اين زمين آفريده .او آزادی گزينش را آفريده تا انسانها بتوانند راه و روش وشيوه زندگی خود را بدلخواه خود گزينش کنند.او آرامش را آفريده تا مردمان زندگی اسوده داشته باشند. او انديشه نيک را آفريده تا زنان ومردان را به سوی بخش پرفروغ زندگی راهنمائی کند. او چيرگی به خود را آفريده تا مردمان را از لغزشهای نا خواسته زندگی دور نگاه دارد. او تکا مل و رسا ئئ را آفريده تا مردمان هر روز، هم خود و هم اين جهان را تازه تر و نوتر کرده و پيشرفت دهند. و سر انجام او جاودانگی را آفريده تا زنان و مردانی را که با او در روند آفرينش همکاری کرده و در خوشبخت کردن خود و ديگران و اين جهان گام برداشته اند در «سرای مينوی سرود»، جاودانه با فروغ خود و در فروغ خود روشنی بخشد.
او هيچگاه آفريده گان خود را «بنده و برده» خود نناميده بلکه هميشه آنها را « دوست و همکار» مینامد. دوست وهمکار برای بهتر کردن و خوشبخت کردن اين کره که ما انرا زمين میناميم.
اين نيک بختی استثنائی ايرانيان بود که اين آئين بی همتا از سرزمين آنها بر خيزد تا به تمام جهان نور بيافشاند.

style="color: rgb(255, 0, 0);">  babak

نوشته شده در تاريخ 11 خرداد 1389برچسب:, توسط بابك |

به خشنودي اهورامزدا

زرتشت پيامبر بزرگ اريائي , يكي از جمله نوادر انديشمندان جهان است . درباره دوران زندگي وي اگاهي درستي در دست نيست , اما قدر مسلم ان است كه دانشمندان بر اساسو پايه پژوهشهاو برسيهاي انجام شده,زمان زندگي وي را از 1500 تا 3000سال پيش از ميلاد ميدانند . (اگر امسال را 1386 خورشیدی در نظر بگیریم دقيقا"3745سال).
اموزشها وفلسفه وجهان بيني زرتشت از همان دورههاي كهن مورد توجه حكما و فلاسفه بزرگ جهان بوده است .انديشمندان جهان باستان چون فيثاغورس,ارسطو,افلاطون و... با افتخار وغرور از زرتشت و فلسفه وي ياد كرده اند .در حكمت اشراق اهميت و اعتبار و ديدگاههاي وي زمينه ساز بسياري از تحولات در فلسفه و حكمت شد .فلسفه عميق زرتشت , از افلاطون تا هگل را از جنبه هاي متفاوت و سرشار خود برخوردار كرده است و نيچه مرد برتر را در وجود اين بزرگ مرد تاريخ يافته و معرفي نموده است .
زرتشت نخستين پيغمبري بود كه در ان دوران كهن خداي واقعي را شناخت و يكتاپرستي را مطرح كرد .در فلسفه بران بود كه دو گوهر همزاد در اغاز , در عالم تصور پيدايي يافتند كه بكي نيكي و ان ديگري بديست . اساس حركت و جنبش و زندگي از برخورد اين دو مي باشد و اين هدف هيچ ارتباطي با ذات خداوند ندارد , در نهاد ادمي هم خير هست و هم شر .
پروردگار ادمي را ازاد و با اختيار و اراده كامل افريده , فرد خرد مند بايد از ميان نيك و بد , نيك را بر گزيند نه بد را و پيرو راه سپنتا مينو باشد نه انگر مينو .
زرتشت بر عليه خرافات و موهومات دوره خود قيام كرد . قرباني پيشكش ندر ها و پرداخت باج و خراج به كاهنان و قبول زور و بيداد از سوي فرمانروايان خودكامه و زهد و رياضت را مردود شمرده و از كردار اهريمني معرفي نموده . كار وكوشش و زندگي خوب وسالم و خوش ونعمت از راه درست به دست امده را ستود . عبادت را فقط خدمت به مردم و پيروي از سه اصل : انديشه و گفثار و كردار نيك معرفي كرد . بسياري از طبقات و گروههاي اجتماعي ان روز كه سود خود را در خطر ديدند بر عليه وي قيام كردند اما زرتشت با مقاومتي صبورانه ايستادگي كرد و در انجام رسالت خويش كامياب گشت
سروده هاي زرتشت كه در ميان تمام اثار ديني جهان مشخص و متمايز ميباشد , موسوم است به گاثه ها .گاث سرودي است كه با سداي خوش و اهنگين خوانده مي شود و17 قطعه مي باشد . ساير بخشهاي اوستا به زرتشت ارتباطي نداشته و بعدها به اين انديشمند بزرگ و پيامبر كهن نسبت داده شده و تفاوت در سبك و معني و مفاهيم , اين مورد را كاملا" روشن مي كند
يزدان پاك نگهبان ايران باد
                                                                                 babak

نوشته شده در تاريخ 6 خرداد 1389برچسب:, توسط بابك |

اي خوشا بر من که من ايرانيم                         فارغ از هر جنگ و هر ويرانيم
جنگ من جنگ خرد باشد عزيز                         من حيا دارم ز هر شمشير تيز
رسم من رسم وفاداري بود                             کيش آزادي جهانداري بود
من ز زرتشت و خدايي بوده ام                         بُد ز کورش شاه ايدون دوده ام
من ز افريدون و از جم مانده ام                         نغمه هاي شادي و غم خوانده ام
من همانم که در اين مهد فرين                        دارم از  يار و عزيزان بهترين
مردمانی از دیار مهر و نور                                از دیار شادی و عشق و سرور
هم سخن نیکو و هم کردار نیک                      از اشا گویند و از پندار نیک
من نه حیوانم نه کافر یا خشوک                      نه به دنبال حرامی گوشت خوک
بر مسلمان و مسیحی و یهود                        آنکه نامش بُد ز ایران صد درود
من به این امید و عشقم زنده ام                    در تکاپوی وطن جان داده ام
مهد دلداران شود ایران زمین                          یار زرتشتیم جمله بر یقین
پاينده باد ايران

     babak
 

نوشته شده در تاريخ 6 خرداد 1389برچسب:, توسط بابك |

محمد گلندام كه از شاگردان و مريدان حافظ بوده است و تمامي غزليات وي را، او جمع آوري  و نشر داده است ، در مقدمه غزليات از حافظ به عنوان شهيد ياد مي كند كه در پي فتواي فقها به قتل رسيده است!!!

  در كتاب عرفات العاشقين ، نوشته ي اميرتقي الدين ، مي خوانيم:

     آنگاه كه ماموران حكومت در پي فتواي فقها و حكم قوه ي قضاييه به خانه ي  حافظ حمله نمودند تا وي را بازداشت نموده وبه قتل برسانند، بانوان خانه حافظ ، تمامي آثار و نوشته هاي وي را در چاه ريختند تا به دست ماموران نيفتد.

      شمس الدين محمد حافظ شيرازي كه در كودكي قرآن را حفظ نموده بود ، لقب حافظ را  مثل ده ها شخص دوران خود بدست آورد! حفظ تمامي قرآن عادتي شده بود كه كودكان در 8-10  ويا 12  سالگي آنرا وظيفه مي دانستند و در اين سن و سا ل تمامي قرآن را از بر مي خواندند و به ديگران آموزش مي دادند. حافظ در كودكي علاوه بر حفظ و آموزش قرآن ، در يك نانوا يي  نيز كار مي كرد و به كار خمير گيري مشغول بود. حافظ از همان نوجواني به عنوان  رند شيراز  معروف شد. و اين به خاطر زيركي و باهوشي وي بود. رند در لغت به معناي زيرك، هوشيار ، آگاه به اسرار و واقف به علوم بسيار ، مي باشد و نيز به كسي مي گويند كه درونش پاك تر از ظاهرش باشد.

چنانچه برخي از مورخين نوشته اند و از غزليات حافظ برداشت مي شود ،حافظ در نوجواني عاشق دختري به نام (( شاخ نبات )) مي شود كه دختر پيش نماز محل بوده است. و در همين هنگامه عاشقي ، ذوق و شوق حافظ به غزل سرايي رشد مي كند. ولي شوربختانه ملاي محل ، دختر خود را عروس مي كند. و حافظ در عشق نوجواني خود شكست مي خورد. از سويي ديگر استقبال مردم و خردمندان از غزليات حافظ در سراسر جهان پارس زبان آن دوران از هند تا ايران و عراق موجب بروز حسادت ملا ها و فقها عليه حافظ مي شود. و آنها را به جايي مي كشاند تا از هر بيت و غزل ا و سندي بيابند براي محكوم كردن و تكفير رند شيراز.

  از سويي ديگر حافظ نيز بيش از پيش به ناداني، تزوير و بي مايه بودن افكار فقها پي ميبرد و كم كم از آنها و انديشه هاي آنها جدا مي شود و در غزليات خود به افشاي آنها مي پرداخت:

  دور شو از برم اي واعظ و بيهوده مگوي    من نه آنم كه دگر گوش به تزوير كنم

 حافظا مي خور و رندي كن و خوش باش ولي      دام تزوير نكن چون دگران قرآن را

     همانطور كه حافظ آرام آرام از افكار و عقايد فقها ي دوران خود جدا و دور مي شد ، به سوي يك انديشه ي جايگزين نيز نزديك ميشود ، و در سروده هاي خود اعتراف مي كند كه در ابتدا از حقايق آگاه نبوده است تا اينكه در پي آشنايي با انديشه هاي ديگر در معني بر او گشوده مي شود:

 اول ز تحت و فوق وجودم خبر نبود        در مكتب غم تو چنين نكته دان شدم

آن روز بر دلم در معني گشوده شد          كز ساكنان درگه (( پير مغان)) شدم

 در پي توطئه هاي ملايان ، بارها و بارها حافظ از شيراز رانده شد و او را تبعيد نمودند:

 گر ازين منزل غربت بسوي خانه روم       دگر آنجا كه روم عاقل و فرزانه روم

اما پس از بازگشت از تبعيد ، باز اعترافات رند شيراز در غزل هاي وي متبلور ميشود:

 گر مسلماني از اين است كه حافظ دارد          واي اگراز پس امروز بود فردايي

 (( مغ)) در لغت به انسان اوستايي ، و يا پيشواي آيين اوستا گفته مي شود و پير مغان به زرتشت نخستين و يا بزرگترين پيشواي آيين اوستا اطلاق مي شود. حافظ در هنگامه ي پاياني عمر خود، بسيار به اين مسئله كشيده مي شود و در غزليات بسياري وفاداري خود را به پير مغان  و (( آيين مهر )) اعلام مي كند:

 جام مي ، گيرم و از اهل ريا دور شوم       يعني ازاهل جهان پاك دلي بگزينم

بر دلم گرد ستم هاست خدايا مپسند           كه مكدر شود آيينه ي (( مهر آيينم))

 در اين ابيات حافظ صريحا اعتراف مي كند كه آيين ودين ا و ميترايي يا همان آيين مهر است.

 و اما اسناد ميترايي بودن رند شيراز و پيرو (( آيين اوستا = پير مغان )) بودن وي در لابه لاي غزليات او با صراحتي ويژه به چشم مي خورد:

 بنده ي پير خراباتم كه لطفش دائم است     ورنه لطف شيخ و زاهد گاه هست گاه نيست

 چل سال پيش رفت كه من لاف مي زنم       كز چاكران  پير مغان   كمترين منم

 منم كه گوشه ميخانه خانقاه من است         دعاي پيرمغان ورد صبحگاه من است

 حافظ جناب پير مغان جاي دولت ست        من ترك خاكبوسي اين در نميكنم

 گرمدد خواستم از پيرمغان عيب مكن          شيخ ما گفت كه در صومعه همت نبود

 مريد پيرمغانم زمن مرنج اي شيخ              چرا كه وعده توكردي واو بجا آورد

 و در جايي ديگر مي گويد:

 در خرابات مغان نور خدا مي بينم         اين عجب بين كه چه نوري ز كجا ميبينم

 از آن به دير مغانم عزيز مي دارند         كه آتشي كه نميرد هميشه در دل ماست

 هرچند آيين اوستا يكي از چهار ديني ست كه قرآن مجبور به پذيرش آن گشته و پيروان اين چهار آيين در ممالك اسلامي مي بايست امنيت مي داشتند ، اما بخشي از فقها و روحانيون همواره در طول تاريخ ، انسانهاي آزاده و فرهيخته ي بسياري را به جرم كفر و الحاد و ارتداد به قتل رسانده اند. حتي حافظ را كه طبق آيين اوستا خداپرست بوده است ، نيز شامل اين اتهامات شده و چون بسياري ديگر مانند سهروردي ، ابن مقفع ، حلاج و... در پي حكم روحانيون اسلامي به قتل رسيده است.

  babak

نوشته شده در تاريخ 4 خرداد 1389برچسب:, توسط بابك |

قصه سرو کاشمر یا کشمر را غالباً شنیده اید سروی که روایت بود پیامبر بزرگ ایران، اشو زرتشت آن را با دست خود از بهشت آورده و در زمین کاشمر کاشته است و حکیم فردوسی در مورد آن میفرماید:

یکی شاخ سرو آورید از بهشت    بدروازه شهر کشمر بکشت


در کتاب دانشنامه مزدیسنا نوشته انوشه روان دکتر موبد جهانگیر اشیدری آمده:گویند اشو زرتشت،دو درخت سرو به طالع سعد در دو محل به دست خود کاشت، یکی در دهکده کشمر(کاشمر) و دیگری در دهکده فریومد از روستاهای توس(طوس) خراسان.به مرور این درخت بلند و ستبر و پرشاخ شده و دیدن آن موجب شگفتی بینندگان میشد.چون وصف این سروها در مجلس متوکل عباسی،خلیفه عهد،بیان شد، او که مشغول به عمارت در جعفریه سرمن رای ،مشهور به سامره بود به خاطرش افتاد که آن سرو را قطع کرده،به بغداد بیاورند. 

یکی سرو آزاده را زردهشت   به پیش در آذر اندر بکشت

نبشتش بر آن زاد و سرو سهی   که پذرفت گشتاسب دین بهی

فرستاد هرسو به کشور پیام   که چون سرو کشمر به گیتی کدام

زمینو فرستاد زی من خدای   مرا گفت از اینجا به مینو گرای

کنون جمله این پند من بشنوید   پیاده سوی سرو کشمر روید

 در کتاب ثمارالقلوب خواجه ابومنصور ثعالبی چنین آرد: که این دو درخت سرو کاشمر و سرو فریومد گشتاسب ملک فرمود تا بکاشتند. متوکل علی الله جعفربن المعتصم خلیفه را این درخت وصف کردند و او بنای جعفریه آغاز کرده بود. نامه نوشت به عامل نیشابور خواجه ابوالطیب و بامیر طاهربن عبدالله بن طاهر که باید آن درخت (سرو کاشمر) ببرند و بر گردون نهند و به بغداد فرستند و جمله شاخ های آن در نمد دوزند و بفرستند تا درودگران در بغداد آن درخت راست باز نهند و شاخ ها به میخ به هم باز بندند چنانکه هیچ شاخ و فرع از آن درخت ضایع نشود تا وی آن ببیند آن گاه در بنا به کار برند. پس گبر گان(زرتشتیان) جمله جمع شوند و خواجه ابوالطیب را گفتند ما پنجاه هزار دینار زر نیشابوری خزانه خلیفه را خدمت، کنیم در خواه تا از این بریدن درخت درگذرد چه هزار سال زیادت است تا آن درخت کاشته اند و این در سنه اثنتین و ثلاتین و مأتین بود و از آن وقت که این درخت کشته بودند تا بدین وقت هزار و چهارصد و پنج سال بود، و گفتند که قلع و قطع این مبارک نیاد و بدین انتفاع دست ندهد. پس عامل نیشابور گفت متوکل نه از خلفا و ملوک بود که فرمان وی ردّ توان کرد.

 پس خواجه ابوالطیب امیر عتاب ورقاأالشاعر الشیبانی را که از فرزندان عمر و بن کلثوم الشاعر بود بدین عمل نصب کرد و استادی درودگر بود. در نیشابور که مثل او نبود او را حسین نجار گفتندی. مدتی روزگار صرف کردند تا اره آن بساختند و اسباب آن را مهیا کردند و استداره ساق این درخت چنانکه در کتب آورده اند مساحت بیست بیست و هفت تازیانه بوده است. هر تازیانه رشی و ربعی بذارع شاه. و گفته اند در سایه آن درخت زیادت از هزار گوسفند گرفتی و وقتی که آدمی نبودی و گوسفند و شبان نبودی و حوش و سماع آنجا آرام گرفتندی و چندان مرغان گوناگون بر شاخ ها مأوی داشتند که اعداد ایشان کسی در ضبط حساب نتواند آورد.

 چون بيوفتاد در آن حدود زمین بلرزید و کاریزها و بناهای بسیار خلل کرد و نماز شام انواع و اقسام مرغان بیامدند چندانکه آسمان پوشیده گشت و به انواع اصوات خویش نوحه و زاری می کردند بر وجهی که مردمان از آن تعجب کردند و گوسفندان که در ضلال آن آرام گرفتندی همچنان ناله و زاری آغاز کردند.پانصد هزار درم صرف افتاد در وجوه آن تا اصل آن درخت از کشمر به جعفریه بردند و شاخ ها و فروع آن بر هزار و سیصد اشتر نهادند.

 آن روز که بیگ منزلی جعفریه رسید آنشب غلامان متوکل را بکشتند و آن اصل سرو ندید و آن برخورداری نیافت. و این بود شب چهارشنبه لثلاث خلون من شوال سنه اثنتین و ثلاثین و مأتین. باغر ترکی با جماعتی از غلامان به اشارت منتصر قصد متوکل کردند و متوکل در مجلس لهو نشسته بود و آن (درخت) در یک منزلی جعفریه بماند تا عهدی نزدیک. و در آن سال والی نیشابور که آن فرمود ابوالطیب طاهر و هر که در آن سعی کرده بود جمله پیش از حولان حول هلاک شدند. درودگر و آهنگر و شاگردان و اصحاب نظاره و ناقلان آن چوب هیچ کس نماندند و این از اتفاقات عجیبه است...(بنقل از کتاب ثمارالقلوب خواجه ابومنصور ثعالبی)

این چنین گفته شده بود که اگر کسی دستور به بریدن یکی از این دو سرو دهد و یا ریشه آنرا ببیند(آنرا قطع کند) بلافاصله خواهد مرد و متوکل نیز بدست غلامانش کشته شد...

باید دانست که درخت سرو از دیر باز علامت و نشانه ایران باستان بوده .اینکه در قالیها،فرشها و غیره نقش سروهای شاخه برگشته بسیار دیده میشود،بقایای آثار همان سنت ملی است(سرو نماد ملت ایران است، چنان که جبر زمانه سر او را خم کرده اما در مقابل انیران کمر خم نکردهو استوار است).در کاشمر مناره ای است به نام مناره کاشمر که هنوز باقی است.سالها پیش،مرزبان خسرویان پیرو گفته برخی از افراد محل آن را آرامگاه زردشت(زرتشت) دانست که صحت آن به ثبوت نرسیده است(البته چنین حدسی نیز در مورد مزارشریف واقع در افغانستان زده میشود).رئیس دفتر رضا شاه قطعه ذغالی از آن محل در دست داشت که وقتی سرخ میشد و سپس خاموش می گردید،خاکستر نمی شد و همانگونه باقی میماند.در اطراف و اکناف ایران، بویژه نقاط ییلاقی ،درختهای کهنی است که مردم آنرا هزار ساله و شاید بیشتر میدانند و آنها را جمشیدی میگویند.

همچنین در روستای قنوات غسان ،نزدیک کرمان،درخت چناری بود که توی آن خالی بود،برخی آنرا گرامی داشته و حتی در جوار آن کسب و کار میکردند.چند سال پیش آتش گرفت و از بین رفت!!!!!

babak

نوشته شده در تاريخ 4 خرداد 1389برچسب:, توسط بابك |

نياكان ما از چند هزار سال پيش دريافته بودند كه هر انسان زنده از تن، جان، روان، وجدان و فروهر (Fravahr) سرشته شده كه پويندگي و بالندگي انسان از كوشش و جوشش آن‌هاست.

فروهر از دو واژه‌ي “فره” به معني جلو، پيش و “وهر” يا ورتي به معني برنده و كشنده درست شده است و شايد بتوان گفت از نظر زندگي، فروهر بزرگترين و باارزش‌ترين جزء وجود انسان است ، چون پرتوي از هستي بي‌پايان اهورامزداست كه انسان را به‌سوي رسايي رهنما مي‌شود و وظيفه‌ي پيش‌بري و فرابري، براي انسان به برترين پايه‌ي هستي را داراست. و پس از مرگ با همان پاكي و درستي به اصل خود (اهورامزدا) مي‌پيوندد.

امروزه نگاره‌ي زير بين زرتشتيان نمايانگر شكل فروهر است و به‌عنوان نشانواره‌ي دين زرتشتي به‌كار مي‌رود. اين نگاره، گذشته‌ي چندين هزارساله داشته و شبيه آن در جاهاي ديگر و نزد قوم‌هاي ديگري ديده شده است ولي شكل كنوني آن در كتيبه‌هاي هخامنشي بالاي سر پادشاهان ديده مي‌شود.

 تصوير فروهر

هر پاره‌اي از نگاره‌ي فروهر يادآور اهميت و مسوليت فروهر در زندگي است:

1-      سر: سر فروهر به‌صورت مردي سالخورده است تا با ديدن آن به‌ياد آوريم كه فروهر مانند بزرگان و افراد مسن ما را راهنمايي مي‌كند.

2-      دست‌ها: دست‌هاي فروهر به‌طرف بالاست به‌خاطر آنكه هميشه به اهورامزدا توجه داشته باشيم.

 در دست فروهر حلقه‌اي وجود دارد كه آن‌را نشانه‌ي احترام به عهد و پيمان مي‌دانند.

3-   بال‌ها: بال‌هاي فروهر باز است. چون با ديدن بال‌هاي باز، ذهن انسان متوجه پرواز و پيشرفت شده و از ديدن اين دو بال باز فورا به ياد مي‌آورد كه فروهر او را به‌سوي پيشرفت و سربلندي راهنمايي مي‌كند.

همچنين هر بال خود داراي سه بخش است كه نشانه‌ي انديشه‌نيك، گفتار نيك و كردار نيك بوده و با ديدن اين سه بخش آگاه مي‌شويم كه هرگونه پيشرفتي بايد از راه درست يعني به‌وسيله‌ي انديشه و گفتار و كردار نيك انجام شود.

4-   دايره ميان شكل: دايره خطي‌ است منحني كه از هر نقطه‌ي آن شروع كنيم باز به همان نقطه خواهيم رسيد. منظور از اين دايره در ميان فروهر، نشان‌دادن روزگار بي‌پايان است. به اين معني كه هر عمل و كرداري كه در اين زندگي (روي دايره) صورت گيرد نتيجه‌ي آن در همين دنيا متوجه انسان است و اثر آن باقي خواهد ماند. (باز به همان نقطه از دايره خواهد رسيد). و در جهان ديگر روان از پاداش يا جزاي آن برخوردار خواهد شد.

5-   دامن: دامن فروهر از سه قسمت به‌وجود آمده كه نشانه‌ي انديشه و گفتار و كردار بد است . از مشاهده‌ي اين سه بخش درمي‌يابيم كه همواره بايد انديشه و گفتار و كردار بد را به زير افكنده، پست و زبون سازيم. (همانطور كه دامن در زير قرار دارد)

6-   دو رشته‌ي آويخته: اين دو رشته نشانه‌ي سپنتامينو (مينوي خوب) و انگره‌مينو (مينوي بد) است كه هميشه ممكن است در انديشه‌ي انسان ظاهر شوند . وظيفه‌ي هر زرتشتي اين است كه خوبي را در انديشه‌ي خود قرار داده و بدي را از آن دور كند (نيك بينديشد).

style="font-size: xx-large;">         babak

نوشته شده در تاريخ 4 خرداد 1389برچسب:, توسط بابك |