زرتشت پدر ايران باستان
درود بر ايرانيان

 

در ایران باستان اهمیت بســـیاری به مقام زن و مرد داده شده است. زن را بانوی خانه – مون پثنی – می‌نامیده اند و مرد را – مون بد – یا مدیر خانه می‌نامیده اند. در نسخه های دینی ایران باســــــتان زنان شوهردار از اجرای مراسم دینی معاف بودند. زیرا تشكیل خانواده و پرورش یك جامعه نیك كردار كه یكی از اركان آن تربیت مادر است بزرگترین عمل نیك در كارنامه زنان ثبت می‌شده است.

در زیر نمونه هایی از زنان پر افتخار ایران باستان آماده است:

یوتاب:

سردار زن ایرانی كه خواهر آریوبرزن سردار نامدار ارتش شاهنشــــــاهی داریوش سوم بوده است. وی در نبرد با اسكندر گجــستك همراه آریوبرزن فرماندهی بخشی از ارتش را بر عهده داشته است او در كوهـهای بختیاری راه را بر اسكندر بست. ولی یك ایرانی راه را به اسكندر نشان داد و او از مسیر دیگری به ایران هجوم آورد. با این حال هم آریوبرزن و هم یوتاب درراه میهن كشته شدند و نامی‌جاویدان از خود بر جای گذاشتند.

 دریاسالار بانو ارتمیز:

نخستین و تنها بانوی دریاسالار جهان تا به امروز. او به سال 480 پیــش از میلاد به مقام دریاسالاری ارتش شاهنشاهی خــشایارشاه رسید و در نبرد ایران و یونان ارتش شاهنشاهی ایران را از مرزهای دریایی هدایت می‌كرد.

تاریخ نویسان یونان او را در زیبایی برجستگی و متانت سرآمد تمامی‌زنان آن روزگار نامیده اند.

آتوسا:

ملكه بیش از 28 كشور آسیایی در زمان امپراتوری داریـــــــــــوش بزرگ. هرودت پدر تاریخ از وی به نام شهبانوی داریـــــوش بزرگ یاد كرده است و آتوسا را چندین بار در لشكر كشی های داریوش یاور فكری و روحی داریوش بزرگ دانسته است.

آرتادخت:

وزیر خزانه داری و امور مالی دولت ایران در زمان شاهنشاهی اردوان چهارم اشكانی. به گفته كتاب اشكانیان اثر دیاكونوف روســــی خاور شناس بزرگ او مالیات ها را سامان بخشید و در اداره امور مالی كوچكتـــــرین خطایی مرتكب نشد و اقتصاد امپراتوری پارتیان را رونق بخشید.

ازرمی‌دخت:

شاهنشاه زن ایرانی در سال 631 میلادی. او دختر خـــــــــسروپرویز پس از " گشناسب بنده " بر چندین كشور آسیایی پادشاهی كرد.

آذرناهید:

ملكه ملكه های امپراتوری ایران در زمان شاهنـــــــشاهی شاپور یكم بنیانگزارسلسله ساسانی. نام این ملكه بزرگ و اقتدارات دولتی او در قلمرو ایــــران دركتیبه های كعبه زرتشت در استان فارس بارها آمده است و او را ستایـش كرده است.

پرین:

بانوی دانشمند ایرانی. او دختر کی قباد بود كه در سال 924 قبل از مــیلاد هزاران برگ از نسخه های اوستا را به زبان پهلوی برای آیندگان از گوشه و كنار ممالك آریایی گردآوری نمود و یكبار كامل آن را نوشت و نامش در تاریخ ایران زمین برای همیشه ثبت گردیده است.

فرخ رو:

نام او به عنوان نخستین بانوی وزیر در تاریـــــخ ایران ثبت شده است وی از طبقه عام كشوری به مقام وزیری امپراتوری ایران رسید.

گردافرید:

یكی از پهلوانان سرزمین ایران. تاریخ از او به عنوان دختر كژدهم یاد میــكند با لباسی مردانه با سهراب زورآزمایی كرد. فردوسی بزرگ از او به عـــنوان زنی جنگجو و دلاور سرزمین پاكان یاد می‌كند.

آریاتس:

یكی از سرداران مبارز و دلیر هخامنشیان در سالهای پیش از میلاد. مورخــین یونانی در چندین جا نامی ‌از وی به میان آورده اند.

هلاله:

پادشاه زن ایرانی كه به گفته كتاب دینی و تاریخی ( 391 یشتا 274+1 یشتا 2 ) در زمان كیانیان بر اریكه شاهنشاهی ایران نشست. از او به عنوان هفتـــمین پادشاه كیانی یاد شده است كه نامش را " همای چهر آزاد" نیز گفته اند.
 

 

نوشته شده در تاريخ 30 مهر 1389برچسب:, توسط بابك |

خجسته آيين مهرگان كه از دير و دور در ايران جشن گرفته مي‌شد، اينك نيز همچنان سبز و پابرجا مانده و زرتشتيان ايران آن را بزرگ مي‌دارند.
اين جشن كه جشن كشاورزان نيز هست از دهم مهرماه كه برابري مهر روز با مهرماه است، آغاز مي‌شود و تا شش روز ادامه دارد. اين جشن با رويدادهايي مانند قيام كاوه‌آهنگر عليه ضحاك مار‌دوش نيز نسبت دارد.
چكامه ا ي كه در پي مي آيد، توصيف جشن مهرگان و مناسبت‌هاي آن است كه آقاي مهربان خاني آن را در سال 1360 سروده‌است.
اين چكامه زيبا و پر معنا در «هوخت» دوره سي‌و‌دوم شماره ٧ چاپ شده‌است.


نيمـــــه‌ي سال آمد و آمد خجـــسته مهرگان       دومـــين جشـن بــــزرگ از يادگــــار باستان
اولــــي نوروز جمشيدي‌ســـت در آغاز سـال       دومي‌در نيمه‌ي سال است و نامش‌مهرگان
آن رســــد در آخر اسفنـــد و آغـــــاز بهــــــار       اين رســـد پـايـان تابستـــــان و آغاز خـــزان
آن رسد وقتي كه سرماي‌زمستان شد تمام       اين‌رسد‌ ‌وقتي‌كه‌گرما‌ رخت‌بـر‌بست‌ از‌جـهان
هم به نوروز است روز و شب به حال اعتـدال       هم شود در مهرگان هر دو مساوي در زمان
بود هم جشني بــــزرگ و بود هم روزي عزيز        روز مهـــر و ماه مهـــــر ايزد به دوران كــيان
در چنيـــن روزي همي‌كردند بس داد و دهش       زانكــه روز شكــر نعمت بود جشن مهـرگان
ميوه‌هــــاي گونــه‌گون و غله‌هــاي بي‌قيـاس        كــــرد ارزاني چو يـــــزدان از براي بندگـــان
بعد خــــرمن‌كــــوبي و انبار كــــردن غلـه‌هــا        بعــــد ميوه‌چـــيني و توزيــــع بين ديگــــران
هر‌كسي‌چون بهره‌ور گرديده‌بود از كشت‌و‌كار       بود چـــون دل‌ها زنعمت‌هاي يزدان شادمـان
آن زمان در هر كـــــران گــردهمايي داشتنــد       از براي شكــــر نعـــــمت اكـــــثر ايرانيــــان
دست‌قــــدرت هم درين روز خجــسته بر نهاد       تاج شـــاهي بـر سر شـــه اردشير بابــكان
شد فريدون در چنين‌روزي بـه‌شاهي منتخب       بار ديگر سلطنــــت آمد به دست راستــــان
دست ضحــــاك ستمگـر از ستم كوتـاه شــد       رســــم آزادي و مهــــر و داد آمد در ميــــان
كاخ بيداد ستمگـــــر گشت ويران آن زمــــان       با چنــــان همبستگــي زير درفــــش كاويان
هست شايان نام آن را جشن پيــروزي نهيـم      زاكـــه در اين روز كاوه چيره شد بر دشمنان
تا كه آيد مهــــــرگان در روز مهر و مـــاه مهــر      باد از مهــــر وطن آكـــنده ما را قلب و جــان

style="font-size: xx-large;">    babak

نوشته شده در تاريخ 30 مهر 1389برچسب:, توسط بابك |

هفتم آبان ماه برابر است با روز جهاني كوروش بزرگ كه نامش نه تنها براي ايران كه براي جهان و همه آدميان، آبرو و اعتبار آفريده است.

چكامه (شعري) كه در پي مي‌آيد، كوتاه شده سروده‌اي از سركار خانم توران بهرامي‌چكامه سراي زرتشتي است كه بازگو كننده بخشي از نيكي‌هاي اين بزرگ مرد همه دوران است.

در آفاق كورش چنان درگرفتي                   كه آنرا چو خورشيد خاور گرفتي

ترا همرهي كرد فر خدايي                        ز فر خدا سايه بر سر گرفتي

نسب بردي از مادي و پارسي هم              فر،از هر دو، آن آريا فر گرفتي

به آيين مزدا دل و جان سپردي                   وز انگيزه‌اش راه داور گرفتي

اگر چند بودي به كيش اهورا                     ولي پاس اديان ديگر گرفتي

به قوم يهود آنچنان مهر كردي                    كز آن قوم نام پيمبر گرفتي

به تاريخ يادت چنان مانده نيكو                    كه نام خوش دادگستر گرفتي

پي افكنده‌اي معبد قوم موسي                           توانايي از چرخ اخضر گرفتي

همه سرفرازي و آزادگي را                       چو آزاد سرو تناور گرفتي

به نيروي نيكي و پاكي و دانش                  جهان كهن را سراسر گرفتي

مسخر نمودي دل مردمان را                      به داد و دهش هفت كشور گرفتي

در آن دوره‌ي تار و آن شام ظلمت               ز درياي توفنده گوهر گرفتي

حقوق بشر را چنان پي نهادي                   كه نوع بشر را برابر گرفتي

همه بندگان را به يك چشم ديدي              خرد را به هر كار ياور گرفتي

نكردي به كس بار، آيين خود را                   جهان بيني از مهر و اختر گرفتي

ز گنجور تاريخ تا  واپسين دم            به از گوهر و برتر از زر گرفتي

به كلك تواناي صدها مورخ                        ستايش شدي زيب و زيور گرفتي

تو داد ستمديده‌ي بينوا را                         به آزادگي از ستمگر گرفتي

به دل هاي تاريك و سرد و فسرده              چنان آذر ايزدي در گرفتي

پس از ماد و ليدي و آشور و بابل                فينقي و بخشي ز خاور گرفتي

ز يك سوي تا سند گشتت مسلم              وز آن سو، ز بسفر فراتر گرفتي

زيك سوي تا ساحل پارس راندي                ز يك سوي تا بحر احمر گرفتي

كهن خطه‌ي سارد را با سپاهي                نشسته بر اسب تكاور گرفتي

گشودي دژ محكم شهر بابل                     ستم پيشگان را به تسخر گرفتي

چنان عرصه بر خود سران تنگ كردي           كه آرام فرعون و قيصر گرفتي

بشد خم بر آرامگاهت سكندر                   بدانسان غرور سكندر گرفتي

خردمند شاها در آن روزگاران                    جهان را چو مهر منور گرفتي

بود لوح تو آن چنان گيتي آرا                      كز آن جاودان بر سر افسر گرفتي

پس از آنكه به گذشت عمرت به نيكي         به سوي بهشت خدا پر گرفتي

 

                                                                      babak

نوشته شده در تاريخ 30 مهر 1389برچسب:, توسط بابك |

نام 12 ماه سال كه از قديم در ايران وجود داشته، پس از حمله تازيان مدت‌هاي زيادي كمتر مورد‌استفاده قرار‌گرفته تا اين‌كه در دهه اول قرن چهاردهم خورشيدي يعني حدود 80 سال پيش دوباره نام‌هاي فارسي جايگزين نام‌هاي عربي يا سرياني شدند. اين نام‌ها هم‌اينك نيز مورد استفاده هستند، با اين تفاوت كه به جاي ماه «امرداد» كه به چم (معنا) بي‌مرگي و جاودانگي است، از واژه نادرست «مرداد» كه معناي مرگ و نيستي دارد، استفاده مي‌شود.
روزهاي ماه نيز هر يك نام ويژه‌اي دارند كه داراي چم (معنا) ويژه‌اي نيز هست. اين نام‌ها و معناي آن عبارتند‌از:
1- اورمزد، هرمزد : خداوند
2- وهمن، بهمن : انديشه‌نيك
3- ارديبهشت : بهترين اشويي
4- شهريور : شهرياري مينوي
5- سپندارمذ : آرمان مقدس
6- خورداد ، خرداد : رسايي
7- امرداد : جاودانگي
8- دي‌به‌آذر : آفريدگار روشنايي
9- آذر : آتش
10-آبان : آب
11-خور، خير : خورشيد
12- ماه : مهر
13- تير‌، تشتر : نماد و نشانه باران
14-گوش : جانوران
15-دي‌به‌مهر : آفريدگار مهر
16- مهر : پيمان
17- سروش : نداي دروني
18- رشن : دادگستري
19-فروردين : نيروي پيشرفت
20- ورهرام : پيروزي
21- رام : رامش
22- باد : باد
23- دي‌به‌دين : آفريدگار دين
24- دين : وجدان
25- ارد : توانگري
26- اشتاد : راستي
27- آسمان : آسمان
28- زامياد : زمين
29- مانتره‌سپند : گفتارنيك
30- انارام : روشنايي بي‌پايان
زرتشتيان هنوز هم از اين نام ها براي روزهاي ماه استفاده مي كنند و در ميان آنان همچنان كاربرد دارد.
برگرفته از سایت انجمن زرتشتیان تهران

نوشته شده در تاريخ 30 مهر 1389برچسب:, توسط بابك |

 آتشکده آذر برزین مهر : آتشکده آذربرزین مهر یکی از سه آتشکده مقدس ایران است ( آذر گشسب - آذر برزین - کاریان ) که در شهر نیشابور یا ابرشهر خراسان قرار دارد . در پهلوی به نام آتور بورگین میتر خوانده می شود به معنی آتش مهر بالنده است . تاریخ ساخت آن بسیار کهن است به طوریکه به زمان اشو زرتشت باز میگردد و در بند 8 از فصل 17 بندهش آمده است : آذربرزین مهر تا زمان گشتاسب در گردش بوده و پناه جهان تا اینکه اشو زرتشت اسپنتمان دین آورد و گشتاسب شاه دینش را پذیرفت آنگاه گشتاسب آتش مقدس را در کوه ریومند در آذر برزین مهر قرار داد

 آتشکده بردسوره : به گفته مسعودی در کتاب نامدار مروج الذهب این آتشکده توسط فریدون شاه بنا شد که آتش آن را از طوس خراسان آورده بود و در بخارای ایران قرار داد

 

 

 آتشکده باکو : آتشکده ای بزرگ بوده است در ایران شمالی ( باکو ) که در نزدیکی چاه نفت قرار داشته است . محل آن در روستای سوراخانی در 15 کیلومتری باکو می باشد  تاریخ ساخت آن به سال 400 پیش از میلاد توسط ایرانیان می باشد . بدلیل مواد نفتی موجود این منتطقه این آتشکده همیشه در نزد ایرانیان روشن و برافروخته بوده است . باکو از باگوان زبان پهلوی ایران گرفته شده است و شهری ایران است که در دوره قاجار به روس فروخته شد . این مکان مقدس پس از یورش تازیان ویران شد ولی سالها بعد از آن دوباره مرمت و بازسازی شد ولی آتش آن خاموش بود تا سال 1975 که آتش آن دوباره روشن گشت و به مکانی توریستی تبدیل شد

 

 زیارتگاه پیر هریشت : این مکان در 14 کیلومتری شهر اردکان یزد قرار دارد . به باور ایرانیان این مکان جایگاه ابدی یکی از ندیمگان شهبانو دختر یزدگرد سوم شاهنشاه ایران است که پس از تعقیب تازیان به این مکان پناه برده است و در آنجا هنگام نیایش ناپدید شده است . این مراسم از هفتم تا یازدهم فروردین ماه برگزار می شود که برابر است با روز امرداد تا خورداد روز از فروردین ماه هر سال

 زیارتگاه ستی پیر : زیارتگاه ستی پیر در نزدیکی مریم آباد یزد قرار دارد بنای آن مانند قلعه است که آثار چهار برج باستانی در اطراق قلعه دیده می شود . مراسم این زیارتگاه در بیست و چهارم خرداد ماه هر سال برابر با روز اشتاد از ماه خورداد باستانی اجرا می گردد

 زیارتگاه پیر سبز : نام دیگر این زیارتگاه چک چکو است که در فاصله 65 کیلومتری شمال غرب یزد در دامنه کوهی آهکی قرار دارد . این مکان از مهم ترین و مشهور ترین زیارتگاههای ایران و جهان است . به صورتیکه بسیاری از زرتشتیان کشورهای اطراف ( هند - پاکستان - تاجیکستان و . . . ) هر ساله در مراسم این زیارتگاه شرکت میکنند . محل این زیارتگاه در دامنه کوهی با شیب زیاد قرار دارد . این مراسم از 24 تا 28 خرداد هر سال برابر با روز اشتاد تا انارم از ماه خورداد باستانی اجرا می گردد

 زیارتگاه پیر نارستانه : این زیارتگاه در داخل دره ای واقع شده است که سه طرف آن را کوه پوشانده است و در 30 کیلومتری شرق یزد قرار دارد . مراسم این نیایشگاه از روزهای 2 تا 6 تیر ماه برگزار می شود که برابر است با سپندارمذ روز تا آذر روز از تیر ماه . چشمه ای زیبا نیز در کنار این نیاشگاه قرار دارد که آب آن از بارندگی تامین می شود . بسیاری از ایرانیان بر این باور هستند که این مکان آرامگاه شاهنشاه اردشیر ساسانی بنیانگذار سلسله ساسانیان است که به اردشیر پاپکان شناخته می شود . مردم در این روز در این مکان حاضر می شوند و به روان انوشه نیاکان ایران و جانباختگان راه میهن و بزرگان از دینا رفته ایران درود می فرستند

 زیارتگاه پیر بانو : این زیارتگاه به باور مردمان آرمگاه شهبانوی ایران است که خاتون بانو نام داشته و در فاصله 120 کیاومتری شمال غربی یزد و در جنوب شهر عقدا و در بین دره ای به نام زرجو قرار دارد . ساکنان این روستا با آب چشمه زندگی خود را می گذارنند . زمان این مراسم از 13 تا 17 تیر ماه است که برابر است با مهر روز تا ورهرام روز از تیر ماه باستانی . این نیایشگاه در مسیر رودخانه فصلی قرار دارد

 زیارتگاه پیر نارکی : در فاصله 55 کیلومتری شهر یزد و غرب شهرستان مهریز در دامنه کوه بلندی با سنگهای آهکی سیاه این زیارتگاه واقع شده است . در این نیاشگاه چشمه آب زیبایی وجود دارد . عده ای بر این باور هستند که این مکان آرمگاه نازبانو شهبانوی ایران است . مراسم این نیایشگاه از 11 تا 15 امرداد ماه است که برابر است با روز دی به مهر تا فروردین روز از ماه امرداد باستانی

آتشکده سیروان : این آتشکده پیش از به پادشاهی رسیدن انوشیروان دادگر محل بت ها بود و پس از وی بت ها ویران شدند و آتش مقدس را در آنجا قرار دادند . محل آن سیروان و ری بوده است . به گفته مسعودی تاریخ نگار مشهور این آتشکده در پیش از ظهور زرتشت ساخته شده است 
آتشکده آذرنوش : آتشکده ای است در بلخ که این نیز همچون آذرشب در خراسان بزرگ ایران بوده است . بلخ نیز همچون مرو شهری از شهرهای ایران بوده است که در دوره قاجار های وطن فروش در قراردادهای ننگین ترکمانچای و گلستان به روس داده شد . فردوسی بزرگ آن را نوش آذر نامیده است . فردوسی می فرماید : شهنشاه لهراسب در شهر بلخ - بکشتند و شد روز ما تار و تلخ - و از آنجا به نوش آذر اندر شدند - رد و هیربد را همه سر زدند
آتشکده آذر شب : آتشکده ای است که گشتاسب شاه در بلخ بنا کرد و به گفته مورخین گنجهای خود را در آن قرار داد . بلخ در تاریخ جزوی از خراسان بزرگ بوده است که متاسفانه در دوره ننگین قاجار به روسها فروخته شد

نوشته شده در تاريخ 28 مهر 1389برچسب:, توسط بابك |

چواسکندرآمد به ملک کیان یکی گرد فرمانده قهرمان

به ایرانیان داد درس وطن در این ره گذشت از سروجان وتن

که فرزند نام آور میهن است مر آن شیردل آریو برزن است

چو اسکندر آهنگ ایران نمود همه آگهان را هراسان نمود

جهانگستری فکر وسودای او جهانگیری اندیشه و رای او

چو موج شتابنده میراند پیش بشد کار دارا به سختی پریش

سر انجام, دارا در آمد زپا  از این بار شد پشت ایران دو تا

بسی شهرها را سکندر گشود به جز پارس, چون راه دشوار بود

گذرگاه او تنگه ای بود تنگ دو سویش همه صخره و کوه و سنگ

همه سنگها بود ره ناپذیر همه صخره هایش کهنسال و پیر

در آن تنگه سردار ایران سپاه بر اسکندر و لشکرش بست راه

چو کوهی سر افراشت بر آسمان که تا ره بود بسته بر دشمنان

پس از روزها پایداری و جنگ پس از هفته ها کارزار و درنگ

سکندر نیارست از آن ره گذشت بکارش فرو ماند و درمانده گشت

سر انجام فکری سکندر نمود پی چاره تدبیر دیگر نمود

بگفتا به سردار ایران سپاه که بگذر ز پیکار و بگشای راه

ببخشم تو را بر همه مهتری از این پس تو سردار اسکندری

ولی آریو برزن پاکدل پی پاس این خاک و این آب و گل

به اسکندر از خشم پاسخ نداد چو کوهی فراروی او ایستاد

سرانجام نابخرد گمرهی به دشمن نشان داد, دیگر رهی

چو اسکندر از تنگه آمد فراز ز نو آریو برزن چاره ساز

گران پاتر از صخره های بلند بپا ایستاد اندر آن, تنگ بند

بدین گونه ره بر سکندر ببست بر او آشکار و مسلم شکست

بدانست جز مرگ در پیش نیست ورا تا عدم یک قدم بیش نیست

چو نزدیک شد لحظه واپسین به میدان آورد گفت این چنین:

((بدان ای سکندر پس از مرگ من پس از ریزش آخرین برگ من

توانی گشایی در پارس را نهی بر سرت افسر پارس را

به تخت جم و کاخ شاهنشهان قدم چون نهی با دگر همرهان

مبادا شوی غره از خویشتن که ایران بسی پرورد همچو من))

چو اسکندر این جانفشانی بدید سرانگشت حیرت به دندان گزید

به آهستگی گفت با خویشتن که اینست مفهوم عشق وطن

اگر چند آن آریا مرد گرد پی پاس ایران زمین, جان سپرد

ولی داد درسی به ایرانیان که در راه ایران چه سهل است جان!

نوشته شده در تاريخ 28 مهر 1389برچسب:, توسط بابك |

عارف قزويني شاعر گرانقدر ايران در سده پيش و در دوران قاجاريه به دنيا آمد و از جمله شاعران علاقه‌مند به فرهنگ ايران به شمار مي‌آيد. اين شاعر ارجمند و دوستدار ايران‌زمين، شعر زيبايي دارد كه در وصف اشوزرتشت سروده است.

زرتـشـت

به ‌نام آن‌ كه در شانش كتاب است / چــراغ راه ديـنــش آفتــاب اســت
مـــهيـــن دســتور دربــار خـدايـي / شــــــرف بخــش نـــژاد آريــــايـي
دوتا گــــرديده چـــرخ پيـر را پشت / پي پـــوزش بـه پيـش نام زرتشـت
بــه زيــر سـايـه نـامــش تــوانـــي / رسـيد از نــو بـه دور باســتانــــي
ز هــاتف بشــنود هر كس پيامش / چو عـارف جان كند قربـان نامــش
شـفق چون سر زند هر بامـدادش / پي تـــعظيم خـور، شــادم بيـادش
چومن‌ گر‌دوست‌داري‌كشور‌خويش / ستايــش بايــدت پيـغمبر خويــش
بــه ايمــــاني ره بيــگانــه جويــي / رها كن، تا بــه كي بــي آبـــرويي
به قرن بيـست گـــــر در بنــد آيي / همان به، ديـن بـــهدينان گـــرايي
به‌چشم عقل، آن‌دين‌را فروغ‌است / كه خود بنيـان كن ديـو دورغ است
چون دين كردارش و گـفتـار و پندار / نـكو شـد بـهـتر از يـك ديــن پــندار
در آتشـــكده دل بر تــــو بــاز است / درآ كاين خانه سـوز و گــداز اسـت
هر آن دل كـه نباشـد شعـلـه‌افروز / به حال ملك و ملت نيست دلـسوز
در اين آتــش اگـــر مامــن گزيــنـي / گلستـان چـون خليل، ايران ببيني
دراين‌كشورچو‌شد‌اين‌شعله‌خاموش / فتـــادي ديگ مــليت هـم از جوش
تو را اين آتش اسباب نجــات است / در اين آتش، نهان آب حيـات است
چنان يكسـر سراپاي مرا سـوخـت / كه بايد ســـوختن را از مـن آموخت
اگرچه ازمن به‌جز‌خاكستري‌نيست / براي گــرمي يك قرن كافي اسـت
چو انــدر خاك خــفتم زود يــا ديـــر / تواني‌‌‌‌‌‌‌‌جست از‌آن‌خاكستـر، اكسير
بـه دنيـا بس همــين يك افتـــخـارم / كــه يـــك ايــــرانـــــي والاتبـ‌‌ـــــارم
به خون دل نيم زين زيسـت، شادم / كه زردشتـــي بـــود خــون و نـژادم
در دل باز چــــون گـــوش تـــو و راه / بــــود مســـدود، بـايد قصـه كـوتــاه
كنونت نيـست چون گوش شـنفتن  / مـرا هـــم گفتـــه‌هـا بـايـد نـهفــتن
بسي اســـرار در دل مانده مسـتور / كـــه بـي تـرديد بـايســتي بـرم گور

 

نوشته شده در تاريخ 28 مهر 1389برچسب:, توسط بابك |

ای وطن كوروش به زیر آب رفت     غیرت مردان ایران خواب رفت
ای وطن سیمرغ و دژبان داشتی       رستم، آن پور نریمان داشتی
ای وطن فرّ فریدونت چه شد         خسرو و فرهاد مجنونت چه شد
ای وطن نادر، جهانگیرت كجاست     بابك و آرش، كمانگیرت كجاست
ای وطن آن گاوسر گرزت چه شد       فرخ و گیو و فریبرزت چه شد
ای وطن بهرام و شاپورت كجاست     ای وطن مردان مغرورت كجاست

نوشته شده در تاريخ 28 مهر 1389برچسب:, توسط بابك |